معلّمی؛ هنر انبیاء
مقاله ای از علیرضا یونسی در استانه هفته معلم معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این
مقاله ای از علیرضا یونسی در استانه هفته معلم
معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:
موضوع انشای “علم بهتر است یا ثروت” یادتان هست؟ در دوران مدرسه، بارها دربارهاش نوشتهایم. بیشتریها، تقلیدی مینوشتند علم؛ چند نفر هم ثروت. اما دست آخر به ما نگفتند علم بهتر است یا ثروت؟ و چرا؟
زمان گذشت تا کسی را دیدیم که معادلهی یکمجهولی علم و ثروت را به هم ریخت و معلمی را شغل انبیاء نامید؛ و مهمترین وظیفهی معلّم را، هدایت جامعه به سوی الله[۱]. یعنی آموختن علم و آموزش دادنش، هموزن کار انبیاست! او به ما فهماند عظمت علم، آن قدر است که برای سنجیدن، در میزان ثروت قرار نمیگیرد.
و او، خود شد معلم ما؛ و همگی دل دادیم به او – ملت ایران را میگویم-. او با سخنان و زندگی معلمگونهاش، به ما شناساند حقیقت انسانیت را، و معنای دنیا و آخرت را و… . خلاصه، هم پدر بود، هم راهبر، هم سیاستمدار، هم…؛ و او را امام نامیدیم، امام خمینی(قدّسسرّه)! معلم ما بود و هست و خواهد بود؛ چرا که کار نبی را در عصر آخرالزمان کرد. و شاگرد خلَفش “مرتضی مطهری” آیینهی معلم خود شد و آنچه را از او گرفته بود، در عصر ظلمت تاباند.
شرافت و مرتبت معلم زمانی اهمیت دارد که بتواند شان خداوند و پیامبران را در وجود خود محقق سازد و پیوند انسان به هدف متعالی خلقت یعنی عبادت را برقرار سازد. لذا در این تعریف شهید مرتضی مطهری یکی از آن معلمان راستین است که اولاً با نگاه ترکیبی به همه معارف بشری نظر می کند و ثانیا تمامی تلاشهای علمی و عملی را مقدمه ای برای عبادت می داند و در این راه به مرحله سوم دینداری راه می یابد و با شهادت، عبادت عملی و علمی خود را کامل می سازد. خداوند را می خوانیم که او رابا سالار و سرور شهیدان امام حسین (ع) محشور سازد.
هنر معلمی:
معلمی شغل و حرفه نیست، بلکه ذوق و هنر توانمندی است معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت لایزال الهی نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی است. در نخستین آیات قرآن که بر قلب مبارک پیغمبر اکرم (ص) نازل شد، به این هنر خداوند اشاره شده است:
اقرا باسم ربک الذی خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم،الذی علم بالقلم، علم الانسان مالم یعلم.(علق: ـ ۵)
بخوان به نام پروردگارت که جهانیان را آفرید. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کریمترین است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمی دانست.
در این آیات خداوند، خود را «معلم» می خواند و جالب این که معلم بودن خود را بعد از آفرینش پیچیده ترین و بهترین شاهکار خلقت، یعنی انسان آورده است.
مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرینش قرارداده انسانی را که هیچ نمی دانست، به وسیله قلم آموزش داد که این از اوج خلاقیت و هنر شگفت خداوند در امر آفرینش حکایت دارد:
چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد
از این رو، می توان گفت که هنر شگفت معلمی از آن خداوند عالم است.
معلّم یا شاگرد؟
ما عادت داریم به همه چیز، با دید صوری و اعتباری نگاه کنیم. معلم هم جزء همان چیزهاست. در نظر ما معلم، کسی است که مفاهیمی را یاد میگیرد و همانها را به دانشآموزان یاد میدهد، با آنها سر و کله میزند، حقوقی میگیرد و بازنشستگی… و تمام!
اما حقیقت معلمی، مسیر است؛ شدن و رسیدن و سپس دست گرفتن است. چگونه؟
“معلِّم”، اول باید خود، “معلَّم” باشد؛ یعنی اول خود بیاموزد، اما نه فقط علم اعتباری دنیا را که فقط به درد عمر محدود میخورد، نه به درد انسانیت. باید جانش را در پیشگاه معلِّم هستی(خدا) حاضر کند؛ او که تاج شرافتِ معلِّم بودنش، فقط برای انسان است و بس؛ و اسماء حسنی را در جان انسانها تعلیم داده است: “وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ کُلَّها”[۲].
بهترین شاگردان یعنی حضرات معصومین(علیهمالسلام) دریافتند که اگر خدا یگانهمعلِّم است و انسان شاگردش، پس مقامی جز بنده بودن ندارند؛ و اگر خدا هر چه داشته، در وجود آنها تابانده، پس وظیفه دارند آن را منعکس کنند. که شما حتماً میدانید هر چه خدا دارد، چیست؛ آری، تمام کمالات و اسماء حسنای خدایی. پس حقیقت علم، در دورن ماست، یافتنی و چشیدنی است؛ نه خواندنی و حفظ کردنی!
و آنان شدند معلِّم بقیه…
این، شد حقیقت الگوی معلمی و شاگردی؛ که تاانسان، انسان است، این شاگردی منقطع نمیشود.حال، چنین شاگردی، خود، معلِّم است. وای عزیز، ما جدای از خدا و اهلبیت(علیهمالسلام) و مظاهرشان (خمینیهاوخامنه ای های زمان)، چه داریم جز نیاز؟ پس همیشه زانوی شاگردی بر زمین بزن، در برابر فیض معلِّم حقیقی وجود؛ مبادا لحظهای از کلاس، غایب شوی!
یک چشم زدن، غافل از آن یار نباشی
شاید که نگاهی کند، آگاه نباشی
در نهایت در نظام حقیقت، معلِّم، انسانی است که شایستگی یافته پس از تعلّم، آیینهی معلِّمش باشد و دیگران را نور دهد. شاید بگویید: اینها که گفتید، همه، علم دین و جان بود؛ پس علم روز، چه میشود؟
پیامبر اکرم(صلّیاللهعلیهوآله) علم را سه دسته معرفی میکنند: “إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَهٌ، آیهٌ مُحْکَمَهٌ أوْ فَرِیضَهٌ عَادِلَهٌ أوْ سُنَّهٌ قَائِمَهٌ”؛ خداشناسی، اخلاق، فقه[۳]؛ و در ادامه میفرمایند: “وَ مَا خَلاهُنَّ، فَهُوَ فَضْلٌ”[۴]. یعنی حقیقت علم، آن است که بُعد الهی انسان را ظهور دهد؛ و جز آن، اضافی است. حقیقت علم، دانستن و فهمیدن یک سری الفاظ و مفاهیم نیست؛ بلکه ظهور استعدادهای انسانی است. اما همان طور که حتی خوردن و خوابیدن هم، میتواند عبادت باشد و عامل عروج شود، علم روز هم میتواند در مسیر انسانیت و وسیله و ابزاری در شناخت اصول سهگانهی علم قرار گیرد؛ و معلِّم در حقیقت، مسئولِ شناساندن این اصول با ابزار علم روز و سوق دادن انسانها به آن سه اصل است. بنابراین هر دانشآموخته پس از پایان تحصیلات، باید یافته باشد که کیست و ابزار علم را در چه جهتی باید به کار گیرد.
اما بدون آن اصول، علم روز، سودی ندارد و انسانیت را رو به اضمحلال میبرد. چنانکه امروز در دنیا میبینیم پیشرفت علم بدون در نظر گرفتن خدا، معنویت و اخلاق، چه فجایعی برای حیات انسانی به بار آورده است!
حالا چه کنیم؟
پس از بیان این مطالب، اکنون به راحتی میتوانیم سخن از وظایف معلم به میان آوریم:
۱- نظر به افقهای دور و ابدی حیات انسان و پرورش او برای آن غایت؛
۲- جهت دادن به آمال و آرزوهای جوانان؛ یعنی به دنیای آنها، جهت آسمانی دهد و آنان را از مرگ در روزمرگیها برهاند؛
۳- گره زدن قلب انسانها به معشوق حقیقی، با آموختن اعتقادات و حقایق دینی؛
۴- توجه به این نکته که در راه معلِّمی، تنگنظریها، جهلها و انحرافات فراوان هست و صبر در مقابل این فشارها، لازمهی کار است؛
۵- ارتباط همیشگی با شاگردان خوب خدا یعنی اهلبیت(علیهمالسلام) و علمای ربّانی؛
۶- دور بودن از دغدغههای مقام، پول، شهرت و… و سالمسازی محیط علمی و آموزشی.
آری؛ حقیقتاً معلّمی، هنر انبیاست، انبیا!
می توان در سایه آموختن گنج عشق جاودان اندوختن
اول از استاد، یاد آموختیم پس، سویدای سواد آموختیم
از پدر گر قالب تن یافتیم از معلم جان روشن یافتیم
ای معلم چون کنم توصیف تو چون خدا مشکل توان تعریف تو
ای تو کشتی نجات روح ما ای به طوفان جهالت نوح ما
یک پدر بخشنده آب و گل است یک پدر روشنگر جان و دل است
لیک اگر پرسی کدامین برترین آنکه دین آموزد و علم یقین
مرحوم استاد حسین شهریار
________________________________________
[۱]- حدیث بیداری، حمید انصاری، ص۱۹۲٫
[۲]- سوره بقره، آیه ۳۱ : و تمام اسماء را به آدم تعلیم داد.
[۳]- شرح چهل حدیث، ص۳۹۱٫
[۴]- الکافی، ج۱، ص۳۲٫
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰