اتاق های فکر آمریکا و امنیت ملی ایران



اتاق های فکر را می توان به عنوان مجموعه های سازمان یافته ای تلقی کرد که با مطالعات خود، پیشنهاد هایی را در رابطه با سیاست داخلی و همچنین جهت گیریهای سیاست خارجی ارائه میدهند. این گونه گروه ها، بهطور عموم مشارکت و همکاری هایی را با حزبهای سیاسی، ساختار حکومتی، گروه های ذی نفوذ و شرکت های خصوصی انجام می دهند.
در عین حال این گروه ها، غیرحکومتی هستند. به همین دلیل است که دارای کارکرد و جهت گیری فراحزبی هستند. اتاقهای فکر در آمریکا از تنوع قابل توجهی برخوردارند. آنان در حوزه های تحلیل سیاسی، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، اقتصاد، سیاست گذاری عمومی و روابط بین الملل فعالیت دارند. نتایج فعالیت پژوهشی این مجموعه ها در قالب کتاب، تک نگاره، گزارش، برگزاری همایش و گردهمایی، برای توجیه مسوولان و تصمیم گیران رسمی منتشر میشود.
به همین دلیل است که اتاقهای فکر را میتوان در لایههای گوناگونی تقسیم بندی کرد. اتاق های فکر در زمره نهادهای تحلیلی برای سیاست گذاری خارجی در آمریکا محسوب می شود، شاید هیچ کشوری به اندازه ایالات متحده در ارتباط با تولید دانش، اندیشه و مفاهیم اجتماعی سرمایه گذاری نکرده باشد. اتاقهای فکر در آمریکا عمدتا در واشنگتن دی سی قرار دارند.
این امر نشان می دهد که رابطه ارگانیک بین اتاق های فکر در آمریکا و روند سیاست گذاری امنیتی وجود دارد. برای پیش بینی و درک چشم انداز آینده سیاست های آمریکا در حوزه خارجی فقط کافی است سری به وب سایتهای این موسسات تحقیقاتی زد یا آثار مکتوبشان را مطالعه کرد. در میان همه این موسسات و اتاق های فکر ایالاتمتحده، «شورای روابط خارجی آمریکا» جایگاه منحصربه فردی دارد و تاثیرگذاری اش از همه افزونتر است و اعضای شورای روابط خارجی طیفی از نخبگان اثرگذار بر الگوهای راهبردی را تشکیل می دهند.
اجماع نخبگان فکری و ابزاری آمریکا در شورای روابط خارجی، زمینه لازم برای تصمیم گیری و تصمیم سازی های راهبردی را به وجود میآورد. در سال های دیپلماسی هسته ای ایران، اعضای شورای روابط خارجی آمریکا نقش تعیین کنندهای در تولید فکر و ادبیات راهبردی داشته اند. هماکنون نیز ریچارد هاس بیش از سایر اعضای شورای روابط خارجی تلاش دارد تا از الگوهای معطوف به تعادل و موازنه منطقه ای در روابط ایران و آمریکا استفاده کند.
در این ارتباط، موسسههای پژوهشی و اتاقهای فکر آمریکا در سال ۲۰۱۶ و در مقایسه با سال ۱۹۸۳ بیش از ۴۰۰ درصد هزینه های پژوهشی خود را افزایش دادند. با چنین افزایشی در هزینه ها، اتاقهای فکر در شرایط سازمان یافته تری قرار می گیرند و خدمات بیشتری را برای حکومت و گروه های ذی نفوذ در آمریکا ارائه میدهند. فعالیت اتاق های فکر بعد از جنگ سرد افزایش یافته است. علت آن را میتوان در ضرورت مقابله هوشمند و راهبردی آمریکا با تهدیدات و بحران های امنیتی دانست.
۱٫ نقش اتاقهای فکر در روند سیاست گذاری راهبردی آمریکا:
هریک از اتاقهای فکر آمریکا به مراکز اجرایی و تحقیقاتی خاصی وابسته است. به عبارت دیگر چنین مراکزی تلاش دارند تا نقش سازنده تری در سیاست امنیتی آمریکا ایفا کنند. نظریه پردازان و تحلیلگران سیاست خارجی در این مراکز فعالیت دارند. آنان برای لابی های آمریکایی و همچنین نهادهای حکومتی آمریکا به تولید اندیشه و راهبرد اجرایی مبادرت می کنند.
از نظر شورای سردبیران مجله شورای روابط خارجی آمریکا فصل مشترک همه این رویدادها و تحولات، تصادم و نبرد عقاید و ایدهها است؛ نبردی که جهان مدرن را ساخت و به آینده هم شکل خواهد داد. اتاق های فکر در نگرش جوزف نای در زمره منابع قدرت نرم آمریکا محسوب میشود. منابع قدرت نرم ماهیت متنوعی دارد. نای بر این اعتقاد است که در سال ۲۰۰۲ بیش از ۸۶ هزار محقق خارجی در موسسات آموزشی آمریکا اقامت داشتهاند. لازم به توضیح است که این آمار در سال ۲۰۱۲ بهگونه قابل توجهی افزایش پیدا کرده است.
چنین روندی نشان می دهد که مولفههای علمی یکی از ابزارهای قدرت نرم محسوب می شود. ایالات متحده، چهاربرابر نسبت به ژاپن که دارای دومین رتبه تولید مقالات علمی و چاپ روزنامه است، تولید رسانهای و مطالعاتی دارد. «اتاق های فکر و سیاست گذاری در ایالات متحده» را میتوان در زمره موضوعات «توصیفی و تک نگاری» درباره مجموعه های دانشگاهی، گروه های مشاوره و افراد برگزیده دانست که در توزیع قدرت و چگونگی اجرای آن نقش دارند.
سازمانهای مرتبط با اتاقهای فکر، تحلیلگران و سیاستگذاران، نقش حیاتی و تعیینکنندهای در تنظیم الگوهای رفتاری و تصمیمهای اجرایی در ایالاتمتحده دارند. این مراکز، مطالعههای خود را در سطح ایالتی و در حوزه دولت فدرال سازماندهی کردهاند. آنان دارای کارکرد بی مانندی در حوزه پژوهشهای سیاسی بوده و به طور عموم در شرایط فراحزبی ایفای نقش می کنند. هریک از اتاقهای فکر الگوهای کنش خود را براساس لابیها و ساختاری تنظیم می کنند که در روند سیاست گذاری ایالات متحده از نقش ویژهای برخوردارند.
موضوع ایران همواره یکی از دغدغه های اصلی سیاست خارجی و امنیتی ایالات متحده بوده است. بنابراین، امنیتسازی از طریق گسترش فعالیت اتاقهای فکر، زمینه های لازم برای هنجارسازی امنیتی را فراهم میسازد. هرگونه تصمیم گیری در حوزه سیاست خارجی بدون توجه به فعالیت اتاقهای فکر امکان پذیر نخواهد بود. دهها اتاق فکر در آمریکا فعالیت خود را برای تبادل ادبیات رقیب در حوزه سیاست خارجی و امنیتی فراهم می سازند.
از آنجا که ایران و آمریکا دارای اختلافات سیاسی و امنیتی هستند، بنابراین بسیاری از این موسسهها فعالیتهای تحقیقاتی و مطالعاتی خود را در رابطه با ایران تنظیم کردهاند. لازم به توضیح است که بسیاری از این مراکز پژوهشی و اتاقهای فکر آمریکا دارای رویکردهای ستیزه جویانه و مقابله جویانه با ایران هستند.
۲٫ گرایشهای موجود در اتاقهای فکر آمریکا:
اتاق های فکر در آمریکا به طیف متنوعی از گرایش ها وابسته هستند. همان گونه که این گروه ها می توانند بر طیف گستردهای از مجموعه های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تاثیرگذار باشند، آنان نیز از قالبهای ایدئولوژیک و بنیاد های اندیشه ای سازمان هایی که با آنان مرتبط هستند، تاثیر میپذیرند.
سه گرایش مبنایی در بین اتاق های فکر آمریکا مشاهده می شود. هریک از این گروه ها، دارای بنیانهای حمایتی و همچنین قالبهای ایدئولوژیک برای پیشبرد هدفهای خود هستند. گرایش اول دارای رویکرد مبتنی بر سیاست فراگیر است. این گرایش موسوم به گرایش های فراجناحی است که در صدد ایجاد تعادل بین دو حزب ساختاری است. گرایش معطوف به سیاست فراگیر بر اصول رقابت بین حزبی تاکید دارد و آن را عامل موثری برای به دست آوردن اجماع سیاسی بین نخبگان و تداوم سیاست های دموکراتیک میداند.
هدف اصلی گرایش اول، مقابله با تهدیدهای عینی و نیز ایجاد مخرج مشترک در سیاست های اقتصادی، نظامی و امنیتی است. گرایش دوم مربوط به گروه های لیبرال است. گروه های لیبرال مخالف سیاست های کاربردی از سوی محافظه کاران هستند. به این ترتیب می توان به این جمع بندی رسید که لیبرال ها مرزبندی های مشخصی برای پیگیری هدفهای عینی خود دارند. به طور کلی، گروههای لیبرال برای هدف های اقتصادی، اهمیت ویژهای قائل هستند.
آنان بر این اعتقادند که آمریکا باید از راه ایجاد موازنه به همبستگی راهبردی با کشورها، گروهها و گرایش های گوناگون نائل شود؛ زیرا اداره جهان در عصر بحران های فراگیر، همواره مخاطراتی را بهوجود میآورد. بنیاد هایی که متعلق به گروه های لیبرال هستند، اداره امور جهان را از راه همکاری و گسترش نهاد های بین المللی امکان پذیر می دانند. بنابراین مطالعاتی که این گروه به انجام می رسانند، به طور کلی مربوط به مطالعات صلح، مذاکره، حل و فصل مناقشه و مدیریت بحران است.
مطالعات صلح بخشی از ضرورتهای امنیت ملی در آمریکا محسوب میشود. سنتهای اجرایی در آمریکا بر این امر تاکید دارد که می توان از طریق همکاریهای چند جانبه با نظریه پردازان و مراکز تحقیقاتی، زمینه های لازم برای تولید سیاست های رقیب در روند سیاست گذاری امنیتی در آمریکا را فراهم آورد. گرایش سوم مربوط به سازمانها و مجموعههایی است که دارای «گرایش های حزبی» بوده و از سوی دیگر، در صدد قطبیسازی فضای سیاسی و اجتماعی در آمریکا هستند. حوزه اصلی فعالیت این گروهها در واشنگتن است.
آنان بر ضرورت مبارزه بین «خیر» و «شر» تاکید دارند. ظهور گروه های نومحافظه کار با قدرت یابی چنین مجموعه هایی حاصل شده است. چنین گروههایی همواره تلاش دارند تا موقعیت خود را با ارتقای سطح جدال در عرصه منطقهای و بینالمللی تثبیت کنند. دغدغه اصلی آنان پیگیری موضوعات متنوعی از جمله جنگ و نیز سازماندهی قدرت ملی برای مقابله با دشمن است.
موسسه های مطالعات راهبردی نقش تعیین کننده ای در سیاست گذاری امنیت ملی آمریکا ایفا میکنند. هریک از این موسسه ها دارای مسوولیت ویژهای در ارتباط با موضوع های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و امنیت ملی هستند. طی سالهای دهه ۱۹۶۰ به بعد، نقش مراکز مطالعاتی بهعنوان «گروه های تصمیم ساز» در سیاست امنیت ملی آمریکا افزایش یافته است. از جمله این مراکز تحقیقاتی می توان به «موسسه آمریکایی اینترپرایز»، «انستیتو جیمز بیکر برای سیاست گذاری عمومی»، «موسسه بروکینگز»، «بنیاد کارنگی»، «مرکز کارتر»، «مرکز آمریکایی توسعه»، «مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی»، «شورای روابط خارجی»، «موسسه مطالعات سیاست خارجی» و «بنیاد هریتیج» اشاره کرد.
۳٫ رویکرد اتاقهای فکر آمریکا درباره دیپلماسی هسته ای و برنامه جامع اقدام مشترک:
اتاق های فکر محافظه کار و مجموعههایی که به لابیهای اسرائیل محور تعلق دارند، عموما تلاش می کنند تا ایران را بهعنوان تهدید امنیتی برای منافع ملی آمریکا معرفی کنند. چنین گروهی از اتاق های فکر عموما درصددند تا زمینه های تهدید سازی در انگاره های ذهنی آمریکا نسبت به الگوهای رفتاری ایران را به وجود آورند.
انعکاس برخی مفاهیم و ادبیات ضد آمریکایی در این موسسهها، زمینه های لازم برای مقابله گرایی با ایران را منعکس میسازد. مقابله گرایی با ایران نیازمند تولید اندیشه و سازوکارهای راهبردی است که از سوی اتاق های فکر تولید و به عنوان زیربنای اندیشه راهبردی در نهادهای بوروکراتیک ایالات متحده تبدیل به سیاست های رسمی آمریکا میشود.
در بین اتاق های فکر آمریکا، مجموعه هایی همانند بنیاد دموکراسی و آمریکن اینترپرایز دارای رویکرد تهاجمیتری نسبت به جایگاه منطقه ای و سیاست هستهای ایران هستند. بسیاری از اتاق های فکر مبادرت به تاسیس «پایگاه داده های تجارت جهانی در ایران» کردهاند. از طریق پایگاه های جمعآوری اطلاعات، تلاش دارند تا زمینههای محدود سازی تفاوت ژئوپلیتیکی ایران را از طریق فرآیندهای سیاست گذاری امنیتی و اقتصادی بهوجود آورند.
در بین اتاق های فکر آمریکا، موسسه بروکینگز و شورای روابط خارجی آمریکا دارای رویکرد معتدل تری نسبت به الگوهای سیاسی و رفتاری ایران هستند. موسسه مطالعات رند نیز تلاش دارد تا مفاهیم و ادبیات معتدلی برای تنظیم راهبرد درباره ایران تولید کند. اگرچه موسسه مطالعات رند وابسته به وزارت دفاع آمریکا است، اما رویکرد این موسسه در مقایسه با سایر مراکز تحقیقاتی امنیت محور، ماهیت معتدل تری دارد.
برخی از مطالعات موسسه رند مربوط به فعالیت های هسته ای ایران است. برخی دیگر، بیانگر فرآیند همکاریهای ایران در حوزه سیاست بین الملل و مراکز پژوهش راهبردی بوده است. موضوعاتی همانند انرژی، اقتصاد جهانی، هسته ای شدن، امنیت خاورمیانه را می توان در زمره دغدغه های راهبردی موسسه مطالعات رند دانست. موسسه رند در گزارش مفصلی به موضوع رابطه ایران و چین پرداخته است و توضیح می دهد که چطور طی سه دهه و در سایه دشمنی ایران و آمریکا، ایران به چین نزدیک و نزدیک تر شده است.
برخی از موسسات و اتاقهای فکر آمریکا دارای رویکرد مقابلهجویانه با ایران هستند. بنیاد ملی دموکراسی در راستای تحقق چنین هدفی نقش تعیینکننده و موثری داشته است. ایران در بنیاد ملی دموکراسی آمریکا جایگاه ویژهای در سالهای بعد از جنگ سرد پیدا کرده است.
بنیاد کارنگی روی تحولات ایران خصوصا روند پرونده هسته ای جمهوری اسلامی تمرکز جدی و اساسی دارد. در صفحه مربوط به ایران در سایت بنیاد کارنگی بر ضرورت انجام اقدامات مقابله جویانه در برابر ایران تاکید شده است. رویکرد عمومی بنیاد کارنگی معطوف به محدودسازی قدرت راهبردی ایران از طریق تصاعد دیپلماسی فشار است.
پژوهشگران بنیاد کارنگی بر این اعتقادند که ضرورت اجتنابناپذیری برای محدودسازی قدرت راهبردی ایران وجود دارد. مقابله با چنین قابلیتهایی از طریق اقدامات چندجانبه سیاسی، اقتصادی و امنیتی مورد تاکید قرار گرفته است. پژوهشگران موسسه هوور در تبیین سیاست امنیتی آمریکا در برخورد با ایران اعتقاد دارند که ایالاتمتحده باید به سرعت شیوه جدیدی را برای تعریف منافع ملی اصلی خود در رابطه با ایران پیدا کند.
[به ادعای آنها] این شیوه باید از تولید بمب هسته ای توسط ایران جلوگیری کند، به حمایت رژیم ایران از گروه های تروریستی پایان دهد و به جنبش دموکراتیک در داخل ایران کمک کند. به اعتقاد نویسندگان گزارش، آمریکا تنها زمانی میتواند به ساخت تسلیحات هسته ای توسط ایران و حمایت این کشور از گروه های تروریستی پایان دهد که حکومتی دموکراتیک در ایران حاکم شود.
با توجه به چنین رویکردی، پژوهشگران موسسه هوور در تبیین الگوی رفتاری جدید آمریکا در برخورد با ایران بر این موضوع تاکید دارند که: «یک رویکرد جدید در قبال ایران هم نیازمند یک استراتژی کوتاه مدت برای به تعویق انداختن تولید بمب هستهای توسط این کشور و هم یک استراتژی بلند مدت برای تسریع تغییر دموکراتیک در داخل ایران است. در این رویکرد، گزینه های امنیتی، راهبردی و مطالعاتی متنوعی فراروی سیاست امنیتی ایران قرار می گیرد. هرگزینه هم نقش تکمیلی با گزینه های رقیب را دارد.
از:ÂÂ ابراهیم متقیÂÂ استاد دانشگاه تهران
منبع: روزنامه دنیای اقتصاد، شماره دوشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۹۵
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰