هیچ با هیچ برابر نیست



هیچ در فلسفه جدید غرب و در فلسفه شرق و عرفان اسلامی به دو مفهوم کاملا متضاد منتهی میشود؛ هیچ در فلسفه جدید به معنی نیستی است و در عرفان شرق معنی عطش و تمنا برای کشف حقیقت به خود میگیرد.
در شعر خیام هیچ و بیهودگی در نتیجه هر چه باشد، به سوی حقیقت سوق داده میشود و نسبتی با نهیلیسم ندارد و دلبستگی خیام به زندگی و ترس از مرگ، هستی و نیستی را با یک پیوند به معنا میرساند.
تناقضهای زیاد در اشعار خیام همچون جبر و اختیار و مرگ و زندگی را نمیتوان فهمید و مگر آنکه آنرا رویکردی دیالکتیکی تلقی کنیم تا بیهودگی و اشتیاق به زندگی در کنار یکدیگر مفهوم بگیرند.
به باور خیام اگر زندگی اندیشیده نشود، ارزش زیستن ندارد و پوچی مربوط به کیفیت زندگی است و نه کمیت آن؛ درحالی که نهیلیسم با ایجاد ناتوانی معرفتشناسی، تخریب ارزشها و بیمعنایی دنیا پیامدهای نابودگری را رقم میزند.
در قرن بیستم بسیاری از هنرمندان، منتقدان و فیلسوفان در آثار خود به مظمونهای نهیلیستی پرداختهاند.
به گفته پرویز تناولی مجسمه «هیچ» از حاوی نهیلیسم نیست و ایده آن از باورهای عرفانی و دینی گرفته شده است و احتمالا شکلگیری ایده «هیچ» در ذهن تناولی به زمانی باز میگردد که در آتلیه کبود در کنار دوستان و همفکران خود همچون حسین زنده رودی در پی ایجاد جریان هنری بودند، تا با ایجاد پیوند میان هنر مدرن و هنرهای سنتی و دینی، جای خود را در تاریخ هنر جهان تثبیت کنند.
تناولی پس از بازگشت از ایتالیا و تشکیل گروه «هنرمندان ایرانی» بود که با الهام گرفتن از قفل، ابزار فولادی و طلسمات در بازارچههای شاه عبدالعظیم در کنار دیگر هنرمندان به شکلگیری مکتب سقاخانه کمک کرد.
چندین سال قبل از زمانی که تناولی و همفکرانش در تالار قندریز پایههای فکری مکتب سقاخانه را بنیان گذاشتند، مارسل دوشان، نقاش و مجسمهساز فرانسوی یک پیشابگاه (سنگ توالت) را به عنوان یک اثر هنری معرفی کرده بود.
اندی وارهول نیز از بنیانگذاران هنر پاپ، پیرو تکثرگرایی در فلسفه پست مدرن خط تولید آثار هنری را در کارخانه-استودیوی خود راه انداخت که در آن تصاویر کنسروهای کمپبیل، روزنامهها و بطریهای کوکاکولا با استفاده از چاپ سیلک در تعداد بالا چاپ و به نمایش گذاشته می شد.
هنرمندانی همچون اندی وارهول، مارسل دوشان، اولدنبرگ و روی لینکنشتاین در واکنش به اکسپرسونیست انتزاعی و به چالش کشیدن مصرف گرایی تلاش میکردند مضامین سطحی و عامیانه را وارد هنر کرده و آن را به بستری برای حمله به قداست هنر ناب تبدیل کنند. اینان با جایگزینی مسائل سطحی به هیچ رسیدند.
در آن سالها هنرمندان کشورهای درحال توسعه تلاش میکردند با هنر غرب همگام شوند و به دلیل ناتوانی در تولید اندیشه و فلسفه هنر به کپی کردن لایههای سطحی هنر غرب دست زدند به نحوی که تناولی در واکنش به این فضا در ایران گفته بود: گالریهای تهران پر شده بود از کپیهای دسته چندمی آثار غربی و پس از گذشت زمانی درحال تبدیل به بخشی از هویت ما شده بود و «هیچ همه چیز بود».
هسته اولیه اندیشه شکل گیری «هیچ» یک واکنش روشنفکرانه به انحطاط هنر مدرن بود.
تناولی با وجود اینکه بارها تاکید کرده است که این اصطلاح هیچ در ذهن و آثار او مفهوم پوچگرایی نداشته بلکه برای خود او ریشه در مفاهیم مذهبی دارد همواره از دادن پاسخی قطعی در مورد مفهوم هیچ طفره رفته است و این خساست در پاسخ، نه به معنی رندی که به معنی وجود معلق ذات بشر میان هیچ و همه است و هنرمند راه هرمونوتیک را گشوده است تا هر مخاطب از هیچ به همان مفهومی رسد که در تجربه زیسته خود رسیده است.
تناولی در گفتگوها و مصاحبههای خود مخاطب را در یک سردرگمی محتوایی، به تماشای فرم اثر فراخوانده و آدرس داده است که «هیچ» با خط نستعلیق پیچ و تاب می خورد و این زیبایی نیاز به تاویل ندارد و «هیچهای من چیزی جز «هیچ» نیست».
مجسمهساز، نقاش، پژوهشگر و مجموعهدار ایرانی اهل برگزاری مکرر نمایشگاه نیست و برگزاری آن را تنها در صورت عرضه پدیدهای جدید جایز میداند. نخستین نمایشگاه او که در آن آشکارا به پاپ آرت پرداخته شده بود به ۵۰ سال قبل در تهران باز میگردد.
این روزها در «باغ کتاب تهران» نمایشگاهی از مجسمههای پرویز تناولی و ۴۰ نفر از شاگردانش برپاست.
وی دلیل حضور در این نمایشگاه را نمایش مجسمهسازی معاصر ایران عنوان کرده و گفته است: مجسمهسازی معاصر ایران شکل گرفته، متولد شده و وجود دارد. زمانی مجسمهسازی معاصر نداشتیم و اگر داشتیم منحصر به یکی دو نفر بود اما در حال حاضر این مقوله وجود دارد و این ۴۰ نفر نمونه آن هستند.
این مجسمهساز ایرانی، بهصورت اعجابانگیزی واژه «هیچ» را متشکل از تنها سه حرف زبان فارسی خلق کرده و مدت زمانی طولانی این واژه الهامبخش آثار او بوده است.
بسیاری از منتقدان تناولی را اسیر تکرار «هیچ» میدانند و این در حالی است که هیچ از یک اثر هنری به جهانی برای تناولی بدل شده است؛ مجسمههای «دستها»، «قفل و قفس»، «شاعر» و «فرهاد کوهکن» همان هیچ است و تا زمانی که تناولی هست، انسان هست، هیچ هم هست.
پرویز تناولی بارها از ایده راهاندازی کارخانه «هیچ»سازی گفته است. این به کاربردن نام کارخانه برای تولیدات هنری یادآور راه اندازی کارخانه-استودیو وارهول پدر پاپ آرت است. حال میتوان از تناولی پرسید که آیا اعتراض روشنفکرانهاش به هنر سطحی و سریدوزی غرب به پایان رسیده است؟
گزارش از: عادل پازیار
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰