0 نظر
113 بازدید

تاثیر اطلاعات بر سیاست

double-quot

معادله قدرت

هدف  این نوشتار بررسی تاثیرات «اطلاعات» بر «سیاست» است. برای این منظور، ابتدا ضمن تبیین مفهوم سیاست، به نقش محوری و کلیدی «قدرت» اشاره خواهیم کرد. آنگاه در تشریح مفهوم اطلاعات از چهار عنصر اطلاعات به معنای عام (information )، اطلاعات به معنای خاص (intelligence)، اطلاعات به مثابه یک سازمان (organization) و عملیات (operation) بهره خواهیم گرفت. در ادامه به بررسی چهار عنصر یادشده که تاثیر مثبت و مستقیمی بر کمیت، کیفیت و معادله قدرت و سیاست میگذارند، میپردازیم.

کد خبر : 7726
تاریخ انتشار : سه‌شنبه 30 دی 1393 - 12:27
تاثیر اطلاعات بر سیاست

الف- سیاست و قدرت: تاکنون تعاریف زیادی از سیاست ارائه شده است، اما از میان این تعاریف، یکی از آنها برجستگی خاصی داشته است. براساس این تعریف، مفهوم کانونی و محوری در سیاست، «قدرت» است. مفهوم قدرت، مفهوم اساسی در نظریه سیاسی جدید است. به باور عده ای از اندیشمندان و محققان، علم سیاست علم کسب و حفظ قدرت سیاسی است. بسیاری از صاحبنظران، روابط قدرت را هسته سیاست میدانند و میگویند آنچه روابط سیاسی انسانها را از دیگر روابط آنها متمایز میکند، قدرت است. از این رو نمی توان تعریف روشنی از سیاست ارائه کرد، بدون اینکه تصوری منسجم از قدرت در ذهن شکل گرفته باشد. از آنجا که هدف ما در این نوشتار، بررسی تاثیرات اطلاعات بر سیاست است، چاره ای نداریم جز اینکه تاثیرات اطلاعات را بر قدرت شناسایی کنیم. از طریق بررسی تاثیرات اطلاعات بر قدرت، تاثیرات اطلاعات بر سیاست آشکار خواهد شد.

ب- اطلاعات و وجوه گوناگون آن: بازشناسی مفهوم اطلاعات (intelligence) و فعالیت هایی که سازمانهای اطلاعاتی انجام میدهند، به ما کمک میکند بتوانیم به تاثیراتی که میتوانند بر معادله قدرت و سیاست بگذارند، واقف شویم. به این منظور و بدون اینکه قصد وارد شدن به مجادلات نظری در زمینه تعریف اطلاعات و فعالیت های اطلاعاتی را داشته باشیم، خصوصیت ها و ابعادی از مساله اطلاعات را مفروض انگاشته و به تشریح مختصری از آنها خواهیم پرداخت.

۱- اطلاعات به معنای عام: اطلاعات به معنای خاص (intelligence) و به همان معنایی که مدنظر این مقاله است، در بطن و ماهیت خود با اطلاعات به معنای عام (information) اشتراک دارد. اگرچه اطلاعات به معنای عام با اطلاعات به معنای خاص اختلافات مهم و قابل توجهی دارد، با این وصف، هر دو از مقوله دانش هستند و اشتراک دارند، تلاش برای جمع آوری داده ها، جمع بندی و تجزیه و تحلیل آنها و به دست آوردن دیدی منسجم نسبت به حوادث و وقایع و احتمالا پیش بینی کنش ها و حوادث آینده از ویژگی اطلاعات در هر دو معناست. پس این دو نوع اطلاعات از آن رو که هر دو از مقوله دانش و دانایی هستند، دارای خصال مشترکی هستند. به همین دلیل اگر بتوان آثار و نتایجی را از حیث ملاحظات مربوط به قدرت، به اطلاعات به معنای عام نسبت داد، همین آثار را میتوان در اطلاعات به معنای خاص نیز مشاهده کرد. همچنانکه خواهد آمد، مساله قدرت یکی از ارکان تجزیه و تحلیل اطلاعات به معنای عام در جهان معاصر است.

۲- اطلاعات به معنای خاص: اطلاعات به معنای خاص را میتوان فعالیتهایی دانست که از طریق طراحی و هدایت آغاز شده و پس از طی مراحل جمع آوری، پرورش اخبار و تجزیه و تحلیل آنها، به تولید اطلاعات پرداخته و آنها را در اختیار مشتریان قرار میدهد. تا اینجا، اطلاعات به معنای عام با اطلاعات به معنای خاص مشترک است، اما یکی از نکات بارزی که باعث تمایز این دو نوع اطلاعات میشود، نوع و خصلت پنهان فعالیتهایی است که در این نوع از اطلاعات وجود دارد و در معنای دیگر (information) شاهد آن نیستیم. این بعد پنهانی در فعالیتهای اطلاعاتی، در بیشتر موارد شامل جمع آوری پنهان اطلاعاتی است که علی القاعده دسترسی به آنها برای دیگران ممنوع است. وجه دیگر پنهان در فعالیتهای اطلاعاتی، اقدام به تجزیه و تحلیل و تولید اطلاعاتی است که با دریافت طبقه بندی حفاظتی بالا، از دسترس دیگران به دور می مانند. هم چنان که خواهد آمد، این وجوه از مفهوم اطلاعات نیز نسبت مستقیمی با مساله قدرت دارند.

۳- اطلاعات به مثابه یک سازمان: فعالیتهای اطلاعاتی از طریق برخی سازمانها و نهادها که به سازمانهای اطلاعاتی مشهورند، انجام میشود. نفس قالب بندی فعالیتهای اطلاعاتی در یک سازمان ملی، تاثیر مستقیمی در سیاست داشته و بر سیاست موثر می افتد.

۴- عملیات: بسیاری از سازمانهای اطلاعاتی از طریق مبادرت به انجام عملیات پنهان (action) اقدام به دخالت و تاثیرگذاری در مساله قدرت و سیاست میکنند. مساله تاثیرگذاری بر معادلات مربوط به قدرت و سیاست حتی از دیگر فعالیتهایی که این سازمانها انجام میدهند، آشکارتر است.

نتیجه اینکه برای بررسی تاثیر اطلاعات بر سیاست، پنج مفهوم را به یاری طلبیده ایم. آنجا که به سیاست مربوط است، مفهوم مورد استفاده ما در این مقاله مفهوم قدرت است. در قسمت مربوط به اطلاعات نیز از مفاهیم «اطلاعات به معنای عام»، «اطلاعات به معنای خاص»، «اطلاعات به مثابه یک سازمان» و «عملیات» بهره خواهیم گرفت. در ادامه، توضیح خواهیم داد که مفاهیم چهارگانه اخیر تاثیر مستقیمی بر مساله سیاست و قدرت دارند.

تاثیر اطلاعات به معنای عام بر قدرت
برای مدتها تاثیر اطلاعات به معنای عام بر مساله قدرت مورد توجه نبوده است. مطالعات مربوط به قدرت از نگاه سنتی، بیش از هر چیز بر قدرتهای سخت افزاری مانند زور (نیروی بازو و نیروی نظامی) و ثروت متمرکز بوده است، اما با گذشت زمان، مساله اهمیت و تاثیرگذاریهای اطلاعات، به بخش مهم و قابل توجهی از مطالعات مربوط به سیاست و قدرت تبدیل شده است. به نظر بسیاری از محققان، امروز ما از دوره غلبه تمرکز بر قدرت سخت افزاری خارج شده و به دورانی پا گذاشته ایم که قدرت خصلتی نرم افزاری یافته است. یکی از مهمترین وجوه این خصلت نرم افزاری را قدرت اطلاعاتی می نامند. برخی از صاحبنظران از چهره ای از قدرت یاد کرده اند که به (چهره سوم قدرت) مشهود شده است. اینان چهره سوم قدرت را شکل موذیانه تری از اعمال قدرت دانسته اند که میتواند بر افکار و امیال قربانیانش نفوذ کند، بدون آنکه آنها از این تاثیر آگاهی یابند. مهمترین ابزار در شکل گیری چهره سوم قدرت را میتوان دانایی و اطلاعات دانست. اهمیت وسایل ارتباط جمعی و اقناع مردم در دوران معاصر برگرفته از همین اهمیتی است که چهره سوم قدرت یافته است.

همچنین قدرت میتواند از بروز چنین تفاوت هایی نیز جلوگیری کند و این کار را به وسیله اطمینان از اینکه تابعان نفوذش فهم غلطی از منافع واقعیشان دارند، انجام میدهد. در چنین مواردی قدرت توسط دستکاری افکار قربانیانش کار میکند.

الوین تافلر  دیدگاههای خود را در این زمینه در کتاب مشهور و موثر خود با عنوان جابجایی در قدرت عرضه کرده است. او به این نکته میپردازد که ما در دورانی زندگی میکنیم که کل ساختار قدرتی که جهان را یکپارچه نگه میداشت، اکنون در حال فروپاشی است. او منابع متعددی از قدرت را در جامعه شناسایی و تاکید میکند که از میان این منابع متعدد دانایی، خشونت، ثروت و روابط میان آنها، قدرت را در جامعه تعریف میکند.

تافلر در مطالعات خود به تحولی تاریخی نیز اشاره میکند که بر اساس آن، منبع غالب از میان منابع قدرت، در ادوار اولیه حیات بشر، زور بازو و خشونت بوده است. از دید تافلر با پیدایش سرمایه داری این ثروت بوده که رتبه اول را در زمینه قدرت به دست آورده است. پس با انتقال از دوره ماقبل سرمایه داری به دوره سرمایه داری ما شاهد نوعی «جابجایی در منابع قدرت» هستیم؛ جابجایی از عنصر خشونت به عنصر ثروت. او تحول و جابجایی در منابع قدرت را متوجه غلبه یافتن عنصر دانایی میداند.

جابجایی بعدی در قدرت وقتی رخ میدهد که فرمانروایان تیزهوش کشف میکنند که با مغزشویی مردم خود میتوانند اقتدار خود را افزایش دهند و در واقع هزینه سربازان را که وظیفه شان حمایت از آنان است، کاهش دهند.

به این ترتیب تافلر معتقد است که در عصر حاضر، بهترین نوع قدرت از کاربرد دانایی حاصل میشود. او معمای دشوار منازعه جهانی قدرت در هر نهاد انسانی را کنترل دانایی میداند.

از میان سه منبع و ریشه امر نظارت اجتماعی، این دانایی است که انعطاف پذیری بیشتری داشته است. از دانایی میتوان برای تنبیه، پاداش، ترغیب و حتی دگرگون سازی استفاده و دشمن را به دوست تبدیل کرد. بهتر از همه، با دانایی، فرد میتواند در موقعیتهای مناسب پیشدستی کرده و وضعیت را تحت کنترل خود درآورد و از هدر رفتن نیرو و پول جلوگیری کند. همچنین دانایی، ثروت و زور را چند برابر میکند.

پس از وقوف به اهمیت و جایگاه اطلاعات به معنای عام در معادلات مربوط به قدرت، مشخص میشود که اطلاعات به معنای خاص نیز میتواند با بهره گیری از عنصر دانایی در معادلات مربوط به قدرت تاثیر بگذارد. سازمانهای اطلاعاتی میتوانند از طریق بهره گیری از دانایی و اطلاعات غیرطبقه بندی شده و آشکار خود مانند سازمانهای غیراطلاعاتی، اقدام به تاثیرگذاری در معادلات داخلی یا خارجی قدرت کنند. استفاده از دانایی این سازمانها برای عملیات روانی یکی از راه های تاثیرگذاری این سازمانها در امر قدرت و سیاست است که میتواند بدون بهره گیری از اطلاعات طبقه بندی شده نیز به انجام رسد.

اگر اهداف عملیات روانی را به شرح زیر فهرست کنیم، آنگاه مشخص میشود که عنصر دانایی تا چه میزان خمیرمایه داده های مورد نیاز برای عملیات روانی و تاثیرگذاری های ناشی از آن را فراهم کند.

۱- ایجاد شک و تردید در پیشرفتها و اهداف حریف و رهبران آن؛
۲- پشتیبانی و تقویت عناصر ناراضی حریف؛
۳- جلب همکاری و دوستی نزدیک میان دولت های بیطرف؛
۴- ازدیاد دوستی و همکاری نیروهای متفق ، خودی و…

سازمانهای اطلاعاتی به علت طبیعت فعالیتهای خود، داده ها و اطلاعات آشکار فراوانی در بسیاری از موضوعات، اشخاص و مسائل در اختیار دارند. کنترل این سازمانها بر این حجم از اطلاعات آنها را قادر می سازد بر اذهان بسیاری از مردم و گروه ها تاثیر بگذارند. در نتیجه، آنان میتوانند با بهره برداری از اخبار و اطلاعات (و گاه انتشار برخی اخبار و اطلاعات دروغ)، رابطه میان برخی از دولتها و گروهها و افراد را با یکدیگر تقویت کرده یا دچار فرسایش کنند. این توانمندی که میتواند در راستای منافع و مسائل سیاسی صرف شود، محصول دانایی و دانشی است که در اختیار سازمانهای اطلاعاتی قرار دارد.

به این ترتیب، سازمانهای اطلاعاتی میتوانند مانند بنگاه های اطلاع رسانی از قدرت دانایی و اطلاعات طبقه بندی نشده ای که در اختیار دارند، برای تاثیرگذاری بر مخاطبان و کنترل اذهان آنها استفاده کنند، چنین فعالیتی، قدرتی قابل توجه را در اختیار سازمانهای اطلاعاتی برای تاثیرگذاری در بسیاری از روندهای سیاسی خارجی یا حتی داخلی به آنها اعطا میکند.

تاثیر اطلاعات به معنای خاص بر قدرت
یکی از مهمترین وجوه متمایزکننده اطلاعات به معنای خاص از اطلاعات به معنای عام، اختیار و صلاحیت سازمانهای اطلاعاتی در جمع آوری اطلاعات از حوزه ه ایی از حیات فردی و اجتماعی بشر است که علی القاعده مبادرت به آن از سوی دیگران، ممنوع است. گوش سپردن به گفت وگوهای خصوصی مردم، سرک کشیدن در زندگی خصوصی افراد و گروه های اجتماعی و تلاش برای آگاهی از حریم ها و قلمرو خصوصی آنها، اخلاقا و قانونا ممنوع است. تنها استثنا در این زمینه، سازمانهای اطلاعاتی هستند که با استناد به «امنیت ملی» خود را واجد این صلاحیت و اختیار میدانند که در مواردی اقدام به این اعمال کنند. تاثیر اطلاعات به معنای خاص بر قدرت و سیاست دقیقا از همین نقطه آغاز میشود. به عنوان یک حکم کلی، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در بیست و پنجمین اصل خود به این ممنوعیت اشاره کرده است. در این اصل آمده «بازرسی و نرساندن نامه ها، ضبط و فاش کردن مکالمات تلفنی، افشاء مخابرات تلگرافی و تلکس، سانسور، عدم مخابره و نرساندن آنها، استراق سمع و هرگونه تجسس ممنوع است؛ مگر به حکم قانون.» براساس این حکم کلی، سرک کشیدن در زندگی خصوصی افراد و گروه های اجتماعی غیرقانونی است، اما قانون اساسی در انتهای اصل از طریق برقراری یک استثنا این امکان را براساس اجازه قانون قائل شده که در مواردی بتوان آن حکم کلی را نادیده گرفت. به این ترتیب برخی سازمانهای ملی دارای اختیاراتی انحصاری میشوند که براساس آن، به کسب و تولید آگاهی و دانایی راجع به حریم های ناپیدا و خصوصی افراد و گروه های اجتماعی اقدام کنند. این صلاحیت انحصاری در تولید اطلاعات و دانایی نتیجه مهمی را در زمینه معادلات قدرت و تاثیرگذاری بر سیاست به ارمغان می آورد که در این مقاله با عنوان (انحصار عرضه) از آن یاد میشود.

طبیعی است که این رانت میتواند در خدمت منافع ملی کشور قرار گیرد. بنابراین مقصود ما از بیان مطالب فوق، ارزش گذاری منفی نسبت به برقراری این رانت و (انحصار عرضه اطلاعات) نیست. قصد ما از ارائه توضیحات فوق تنها اشاره به این نکته است که رانت و انحصار یادشده منجر به تولید قدرت در نهادهایی از کشور میشود و از همین طریق نیز در سیاست موثر می افتد.
اصولا انحصار منشا قدرت است، چه رسد به اینکه این انحصار برای کسب اطلاعات از حریم های خصوصی افراد و گروه ها برقرار شده باشد. بنابراین به عنوان یک اصل کلی میتوانیم به تجمیع قدرت در درون سازمان اطلاعاتی معتقد شویم؛ قدرتی که مشابه آن به دیگر سازمانها و نهادهای ملی واگذار نشده است، قدرتی که بی تردید تاثیر عمیقی بر جهت گیری های سیاسی در سطوح فردی، گروهی و اجتماعی برجا میگذارد؛ یعنی قدرت و صلاحیت انحصاری در تولید و عرضه اطلاعات درباره زندگی خصوصی مردم و گروههای اجتماعی.

اگر حوزه های حیات سیاسی و اجتماعی را به دو حوزه تقسیم کنیم، سرویس های اطلاعاتی با بهره گیری از اختیارات انحصاری خویش در سرک کشیدن به حریم های خصوصی و ناپیدای فردی و اجتماعی میتوانند در هر دو حوزه تاثیراتی را در مدل توزیع قدرت ایجاد کنند. ذیلا به مطالعه تاثیرات سیاسی این صلاحیت انحصاری سازمانهای اطلاعاتی در هر دو حوزه میپردازیم:
الف- حوزه های حیات فردی: بخشی از مدل و مسائل مربوط به قدرت در یک جامعه به نحوه و رابطه سازمان های دارای قدرت با شهروندان جامعه بازمیگردد. در این بخش، آنچه قابل تصور است، تفکیک میان حریم های خصوصی و عمومی افراد از یکدیگر است. مبادرت به انجام فعالیت های اطلاعاتی به معنای خاص (سرک کشیدن در حریمهای خصوصی مردم) میتواند به فرسایش خطوط تمایز میان حوزه های عمومی و خصوصی انجامیده و معادله قدرت را در درون جامعه به زیان شهروندان دگرگون سازد.

بخشی از قدرت و توانمندی شهروندان در مقابل نهادها و سازمانهای دولتی به حفظ حیاط خلوتی برمیگردد که آن را حریم خصوصی افراد میدانیم. به هر میزان که آگاهی نهادهایی از دولت از این حریم افزایش یابد، از قدرت و توان شهروندان کاسته خواهد شد و در عوض به توانمندی های آن نهادها اضافه میشود.

ب- حوزههای عملیات اجتماعی: ورود پنهان سازمانهای اطلاعاتی به حوزه های حیات اجتماعی نیز باعث افزایش دانایی های پنهان سازمانهای اطلاعاتی و افزایش قدرت آنها میشود. آگاهی از علقه ها، انگیزه ها، توانمندی ها، مذاکرات و رفتارهای پنهان که در هر سازمان اجتماعی انجام میشود، آن سازمان را در مقابل آگاهان به این امور پنهان تضعیف میکند. از این رو نفس این آگاهی به تغییر و تبدیل در معادلات قدرت منتهی میشود. آنها که از اخبار و اطلاعات پنهان و خصوصی یک بازیگر اجتماعی مانند شرکت، صنف، دسته، گروه یا حزب، مطلع باشند، از توانمندی بیشتری نسبت به آن بازیگر برخوردارند.

طرفداران فعالیتهای اطلاعاتی به معنای خاص، به درستی استخوان بندی استدلال مثبت خود را به نفع سازمانها و فعالیتهای پنهان، در همین نقطه بنا میکنند. به نظر آنها ضرورت دفاع از دولت ملی و امنیت آن ایجاب میکند که معادله قدرت به سمت دولت ملی و نه گروه ها و سازمان های اجتماعی (که اگر ضدملی نباشند فروملی اند) باشد. آنها در این بیم به سر میبرند که مبادا از لایه های پنهان و خلوت حیات فردی و اجتماعی به مثابه کانونی برای تدارک فعالیتهای ضدملی بهره برداری شود.

آگاهی از امور پنهان یک شرکت میتواند به این نتیجه ختم شود که بدانیم این شرکت در امور تبهکارانه دخالت داشته و مثلا در کار قاچاق انسان، مواد مخدر یا شستشوی پول است. همین آگاهی ها میتواند ما را از توانمندیها، امکانات و محدودیتهای آن شرکت نیز آگاه سازد. آگاهی از لایه های پنهان یک حزب سیاسی نیز همچنانکه میتواند به ورود و جابه جایی سلاح های گرم برای شروع عملیات شبه نظامی توسط آن حزب منتهی شود، ممکن است ما را از نقاط ضعف آن حزب یا اختلافات درونی آن آگاه کند.

جدا از اینکه کدام یک از شقوق چهارگانه مثالهای فوق را منطبق با ملاحظات امنیت ملی بدانیم و کدام را منطبق بر ملاحظات و منافع حزبی، گروهی یا فردی، در یک نکته تردیدی نیست و آن اینکه هر چهار مثال فوق از شرکت اقتصادی و حزب سیاسی، حاکی از قدرتی است که آگاهی از لایه های پنهان حیات بازیگران اجتماعی را در اختیار کنش گران اطلاعاتی قرار میدهد. آگاهان بر امور پنهان این شرکتها یا احزاب، از قدرت قابل توجهی برخوردار خواهند شد. استدلالها و مثالهای فوق به روشنی تاثیر اطلاعات به معنای خاص بر متغیر قدرت را به نمایش میگذارد. با دستیابی به اطلاعات مربوط به فعالیتهای تبهکارانه میتوان طومار شرکت یاد شده را درهم پیچید یا اینکه با آگاهی از نقاط ضعف آن شرکت در بازار میتوان مقدمات شکست آن را مقابل شرکتهای رقیب فراهم ساخت. احزاب و گروه های مسلح را نیز میتوان پس از اطلاع از محل نگهداری سلاحها تعطیل کرد. همچنانکه میتوان اطلاعات پنهان مربوط به اختلافات و مسائل درونی یک حزب را در اختیار حزب سیاسی رقیب قرار داد تا در مبارزات انتخاباتی رای و اعتماد مردم را از آن حزب منحرف کند.

پس جدا از اینکه کدامیک از مثالهای فوق را پسندیده، قانونی یا اخلاقی بدانیم، در اصل این موضوع که قدرت موجود در هر چهار مثال ناشی از کسب اطلاعات پنهان بازیگران اجتماعی است، تردیدی نیست. اینکه ادعا میشود دسترسی به دادههای پنهان برای دارنده آن، قدرت میآورد، به همین دلیل است.

تاثیر اطلاعات به مثابه سازمان بر قدرت
اهمیت سازمان بر مباحث مربوط به قدرت در بسیاری موارد نادیده گرفته میشود. با این وصف، واقعیت این است که سازمان فی نفسه و بدون توجه به محتوای نقشهایی که برعهده دارد، کانون قدرت است. گالبرت اعتقاد دارد که منابع قدرت با گذشت زمان، از شخصیت و مالکیت به سازمان منتقل شده است. از اینرو دور از واقعیت نیست که دوران معاصر را میتوان در سه بند توضیح داد:
الف- چهره اول قدرت و تاثیرگذاری مستقیم: سازمانهای اطلاعاتی از آن حیث که از نهادها و سازمانهای ملی هستند، در بسیاری از تصمیم گیری های ملی دخالت دارند. از اینرو گرایش ها و آرای آنان در گزینش میان مدلهای گوناگون در یک تصمیم گیری موثر است.
تشخیص اینکه چه کسی در تصمیم گیری غلبه دارد، به نظر بهترین راه برای تعیین این نکته است که چه گروهها و افرادی از قدرت بیشتری در زندگی برخوردارند.

سازمانهای اطلاعاتی از آنجا که در تصمیم گیریهای ملی دخالت دارند، در قدرت و معادلات مربوط به آن نیز سهم دارند. شرکت مدیران و کارشناسان سازمانهای اطلاعاتی در بسیاری از تصمیم گیریها در سطح ملی، به صورت بالقوه قدرت قابل توجهی را در اختیار این سازمانها قرار میدهد. نکته قابل توجه آنکه این سازمانها به آن علت که در بسیاری موارد میتوانند از پشتوانه فنی سازمان خود برای توجیه و تکمیل استدلال هایشان استفاده کنند، تاثیر بالقوه شدیدتری در تصمیم گیریها برجا میگذارند. بنابراین بیراه نیست اگر نقش و قدرت سازمانهای اطلاعاتی در بسیاری از تصمیم گیری ها را مهم، جدی و سرنوشت ساز بینگاریم.

به این ترتیب، حضور سازمان اطلاعاتی در کنار دیگر سازمانهای ملی در پشت میزها و جلسات تصمیم گیری به این سازمانها قدرت قابل توجهی اعطا میکند. با این وصف این سازمانها از توانمندیهای دیگری نیز بهره میبرند که به مراتب عمیق تر و مهم تر است. ترکیب قدرت سازمانی این مراکز از یکسو و در اختیار داشتن اطلاعات پنهان و لزوم حیطه بندی در این سازمانها از سوی دیگر، آنها را از طریق در اختیار داشتن انحصار عرضه اطلاعات طبقه بندی شده، قادر به نفوذ و دست بردن در دستورکار سیاسی میکند. توضیحات بیشتر در مورد این جنبه از قدرتهای سازمانهای اطلاعاتی در بند بعد خواهد آمد.

ب- چهره دوم پنهان قدرت و خارج ساختن بعضی موضوعات از دستور کار سیاسی: این نکته که میزان تاثیرگذاری در تصمیم گیری ها خود به عنوان یکی از شاخص های تاثیرگذاری یک سازمان در امر سیاست باشد، امری پذیرفتنی است، اما قدرت وجوه پنهان تری نیز دارد که شاید بتواند موثرتر نیز باشد.

واقعیت آن است که به هر میزان که فرد یا گروهی، آگاهانه یا ناآگاهانه به ایجاد یا تقویت موانعی برای خط مشی های رقیب اقدام کند، آن شخص یا گروه از قدرت برخوردار است. همچنانکه اقدام به انتخاب یک موضوع از میان گزینه های بدیل حاکی از قدرتی است که تصمیم گیرنده دارد، خارج کردن گزینه های رقیب از میان فهرست گزینه های ممکن نیز نمایانگر قدرت و اقتداری است که در اختیار فرد یا گروهی قرار دارد.

یک سازمان میتواند از طریق مهم جلوه ندادن یک موضوع، آن را از قلمرو توجه و امعان نظر تصمیم گیرندگان خارج کرده و اهمیت آن را به عنوان یک عنصر ضروری و مهم برای تصمیم گیری کاهش دهد. به هر میزان که یک سازمان از این توانایی بهره مند باشد، از قدرت برخوردار خواهد بود. جالب اینجاست که در این مورد نقش سازمانهای اطلاعاتی نسبت به بسیاری از سازمانهای دیگر برجسته تر است. این سازمانها انحصار عرضه اطلاعات در مورد بسیاری از موضوعات مبتلابه ملی را در اختیار دارند. آنها با ارسال کردن یا ارسال نکردن اطلاعات ضروری، میتوانند حساسیت هایی را نسبت به برخی مسائل افزایش یا کاهش دهند. نتیجه این گزینشگری اطلاعات یا دروازه بانی اخبار، احساس نیاز شدید یا نوعی بی نیازی است که تصمیم گیران ملی نسبت به تعیین تکلیف برخی مسائل پیدا میکنند. تصمیم گیری نسبت به مجهول محقق نمیشود و این سازمانهای اطلاعاتی هستند که با سکوت خود امری را مجهول کرده و احتمال تصمیم گیری نسبت به آن را کم میکنند.

حوزه اصلی فعالیتهای اطلاعاتی تولید اطلاعات به معنای خاص است. این اطلاعات مواد و مقدمات لازم را برای تحریک یا عدم تحریک تصمیم گیرندگان، به منظور بااهمیت دانستن یا ندانستن یک موضوع فراهم میآورند. از آنجا که ذهنیت تصمیم گیرندگان نسبت به موضوعات از طریق انواع داده هایی است که در قالب گزارش های کتبی یا شفاهی گوناگون به ایشان منتقل میشود. آنها که این داده ها را تهیه میکنند، از این قدرت برخوردارند که ذهنیت تصمیم گیرندگان را شکل دهند. در این بین این احتمال نیز میرود که در برخی موضوعات هیچ داده ای (یا داده هایی اندک و غیرتحریک کننده) تولید نشده و در اختیار تصمیم گیرندگان قرار نگیرد. نتیجه روشن است، تصمیم گیران نسبت به موارد و موضوعاتی که به آنها گزارش نرسیده است، حساسیت نخواهد داشت.

سازمانهای اطلاع رسان (که سازمانهای اطلاعاتی نیز جزئی از آنها هستند) با چنین ترفندهایی برخی از واقعیتها و گزینه های ممکن را از دستور کار سیاسی خارج کرده و معادله قدرت در سطح جامعه را دگرگون میسازند. دامنه این اقتدار میتواند ابعادی غیرقانونی و غیراخلاقی را شامل شود. فرض کنید که داده های پنهان از وجود برخی تخلفات در دو حزب سیاسی رقیب حکایت کنند. همچنین فرض کنید که به هر علت (مثلا علقه های ایدئولوژیک یا منافع سازمانی، حزبی یا فردی) گزارش و پرونده یکی از این احزاب هیچگاه از سازمان اطلاعاتی خارج نشود. نتیجه آن خواهد بود که تصمیم گیری منجر به برخورد با متخلف خواهد شد، اما متخلفی که گزارش تخلفاتش منعکس نشده، تنبیه نخواهد شد؛ نه به این دلیل که تخلفی مرتکب نشده است، بلکه از آن رو که تخلفاتش گزارش نشده است. در این بین حیطه بندی نیز میتواند به مدد آمده و راه را برای هرگونه بازرسی از اینکه آیا سازمانهای اطلاعاتی در گزارش دهی خود مراعات عدالت را کرده اند یا خیر، ببندد. انحصار عرضه در اینجا منجر به برقراری نوعی تبعیض و رانت اطلاعاتی میشود که آثار بسیار سهمگینی در معادله قدرت در درون یک جامعه دارد. برخی تفاوتها در تصمیم گیری ناشی از گزینشی است که سازمانهای اطلاعاتی در گزینش و توزیع اطلاعات به خرج میدهند.

چگالی قدرت سازمانهای اطلاع رسان و ازجمله سازمانهای اطلاعاتی که از رانت ناشی از انحصار عرضه اطلاعات طبقه بندی شده برخوردارند، در تاثیرگذاری بر تصمیمات ملی از همین یک مثال آشکار میشود. این سازمانها با نادیده گرفتن برخی از اطلاعات واصله، دامنه گزینش های ممکن را در تصمیم گیرندگان کاهش میدهند و اوج قدرت خود را نمایان میسازند.

ج- سازمان های اطلاعاتی و دیوانسالاری: دیوانسالاری اقتضائات خاص خود را دارد و در این میان، بین سازمانهای اطلاعاتی و غیراطلاعاتی تفاوتی نیست. سازمانهای اداری از طریق منابع مالی اقتدارات مربوط به تصمیم گیری های اداری و درون سازمانی، گزینشها و انتخاب مدیران میتوانند به توزیع منابع رانت بپردازند. واگذاری این منابع به برخی دیدگاه های سیاسی در معادله قدرت در سطح جامعه تاثیر میگذارد.

گزینش برخی افراد خاص، واگذاری پست های مدیریتی و صلاحیت های تصمیم گیری اداری به وابستگان حزبی یا فردی و توزیع منابع یا پروژه های مالی در میان ایشان، به افزایش قدرت ایشان در درون سازمان و جامعه منتهی میشود. این استدلال لزوما متوجه ملاحظات منفعت طلبانه نیست. ممکن است امتیازات یادشده، نه به قصد توزیع منابع قدرت میان دوستان، بلکه براساس ملاحظات ایدئولوژیک برقرار شده باشد. در هر حال توزیع اقتدارات و منابع رانت در سازمانها چه بر اساس علقه ها و منافع شخصی یا حزبی انجام گرفته باشد و چه براساس ملاحظات ایدئولوژیک برقرار شده باشد، معادلات مربوط به سیاست و قدرت را در سطح جامعه دستخوش تحول میکند.

در نتیجه سازمانهای اطلاعاتی نیز مانند همه سازمانهای دیگر با آثار ناشی از دیوانسالاری دست به گریبان هستند. الگوی توزیع قدرت اداری در درون سازمانهای اطلاعاتی خواه ناخواه بر تحولات و مسائل سیاسی جامعه نیز تاثیر میگذارد.

 

تاثیر فعالیتهای عملیاتی سازمانهای اطلاعاتی بر قدرت و سیاست
بسیاری از سازمانهای اطلاعاتی در کنار وظایف اصلی خود که عبارت از توزیع و تولید اطلاعات است، اقدام به انجام برخی فعالیت های عملیاتی نیز میکنند. شواهد گویای آن است که مبادرت به ارتکاب عملیات پنهان یا عملیات ویژه از سوی سازمانهای اطلاعاتی، بیش از دیگر فعالیت های این سازمانها با مسائل مربوط با سیاست و قدرت رابطه دارد.
هدف از مبادرت به هرگونه اقدام پنهان، تاثیرگذاری دولت های خارجی، حوادث، سازمانها یا افراد در جهت حمایت سیاست های خودی است. از طریق طراحی و اجرای فعالیت های پنهان، سازمان های اطلاعاتی، اقدام به اعمال قدرت بر حریف کرده و دامنه انتخاب ها و مراکز قدرت آن را هدف قرار می دهند.
اینکه بتوان از طریق جریانسازی یا دیپلماسی پنهان به اهداف موردنظر دست یافت، به این معناست که توانسته ایم خواست و اراده خود را بر حریف تحمیل کنیم.
مبادرت به میکروفنگذاری در محل حزب رقیب توسط سازمان سیا در کوران رقابت های انتخاباتی، نوعی عملیات پنهان بود که به قصد تاثیرگذاری بر حزب رقیب و پیروز شدن در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده تدارک شده بود. (ماجرای واترگیت)
در تمام مثال های فوق، اقدام به فعالیت پنهان از آن رو صورت میگیرد تا مستقیما معادله قدرت در یک کشور (مثلا شکست دادن حزب رقیب در انتخابات) یا در رابطه میان دو کشور یا رابطه یک کشور با یک گروه را دچار دگرگونی کند. بنابراین تاثیر مبادرت سازمانهای اطلاعاتی به عملیات و فعالیت پنهان در معادله قدرت و سیاست کشورها آشکار و روشن است.
منبع : سایت وزارت اطلاعات

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.