0 نظر
133 بازدید

یوسف هرگز نیامد

double-quot
“در” کلمه ساده ای است ، ولی امروز این “در” داستان دیگری دارد! این “در” زمانی قهوه ای بود اما مادری آنقدر بر آن خیره نگریست که رنگش سفید شد. شاخه های نارنجی بالای آن سه دهه است که رنگ بهار را نمی بیند.

کد خبر : 13030
تاریخ انتشار : چهارشنبه 2 دی 1394 - 9:32
یوسف هرگز نیامد

 

 

 

بیست و نه سال قبل جوانی با قد رعنایش و با کوله باری از عشق بر دوش، از این “در” بیرون رفت و به کربلاییان پیوست، او تنها بیست و یک سال داشت و دیگر بازنگشت، هیچ دعایی نیز کارگشا نبود.

 

پدر تنها شش ماه تاب آورد و هم پرواز یوسفش شد، آخر پدر که طاقت چشم انتظاری ندارد! و مادری که دوازده سال چشم به این “در” دوخت و دوازده سال دیگر را میان آمدن و نیامدن یوسفش شب ها را تا به صبح در خود غلتید تا او هم به همسر و یوسفش لبیک گفت.

 

هیچ گاه اتومبیل ها در کوچه مهربانی جای نگرفتند، لابد این کوچه همانند ساکنانش که طاقت زندگی ماشینی را ندارند، با ماشین کنار نمی آید. ما نسلی هستیم که قلب هامان را در سنگفرش های کوچه مهربانی جا گذاشته ایم.

 

یوسف هرگز نیامد ولی نامش آمد و تا به ابد بر سردر کوچه نشست، نام یوسف بر تمام محله مهمان همیشگی شد: غواص شهید، پاسدار فیض الله مهربانی.

 

گرامیباد چهارم دیماه ۹۴، بیست و نهمین سالگرد عروج غواص شهید فیض الله مهربانی که در عملیات کربلای ۴ در اروند رود به شهادت رسید.

 

 

 

سعید شفیع نیا گتابی

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.